جامخانه

 در مورد جامخانه بررسی زمین شناسان معین می کند که این روستا روی رسوبات نئوژن بالایی از جنس مارن صیقلی و آهک و همچنین کنگلومرا وافق های ماسه های سنگی که احتمالا در زیر آنها سنگ های میوسن بالا از جنس مارن، ماسه سنگ، آهک وزیر رسوبات میوسن به احتمال زیاد آهک های ضخیم لایه و توده ای پوراسیک بالایی قرار گرفته است.

نوع خاک اراضی جامخانه را می توان به سه نوع تقسیم کرد:
۱- خاک درجه یک (زرد) در قسمت شمال و شرق جامخانه (جامخانه دشت و ازارک).
۲- خاک درجه دو(سفید)که دربر گیرنده قسمت غرب روستا.
۳- خاک درجه سه(سیاه) شامل اراضی جنوب شرق و جنوب روستا می باشد .

از طایفه های پر جمعیت روستا : بازاری ، باقری ، بابایی ، رسولی ، خائفی ، شمسی ، عبادی را می توان نام برد از شماعزیزان تقاضا می شود اگر درباره سوابق و طایفه تان و چگونگی سکونت آنان در روستا جامخانه مدارک و سندی در اختیار دارید به سایت jamkhane.ir  ارسال فرمایید تا با ذکر نامتان درج گردد.

تعیین جهات و حدود مناطق توسعه روستای جامخانه در طی چند سال گذشته روستای جامخانه در بخش شمالی و غرب آن توسعه مناسبی نیافته است که دلیل گسترش فضاهای مسکونی آن امکانات آبرسانی و هموار بودن زمین و نزدیکی به خدماتی و آموزشی می باشد .

گرایش به ساخت فضاهای مسکونی در اطراف جاده اصلی بقدری زیاد است که تا چند سال آینده جامخانه را به اسرم وصل می کند و در آینده ای  نه چندان دور به جاده اصلی ساری _ گرگان نیز خواهد رسید و شکل روستا بصورت یک نوار ۵تا ۶کیلومتری خواهد شد و در آن صورت استفاده از خدمات داخل روستا مشکل خواهد بود .

وضغیت راه روستا:

راه اصلی روستا که از وسط محل می گذرد و به جاده ی ساری_گرگان وصل می شود. در دوران گذشته نقش مهمی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی روستا داشته است. جاده ی ساری _گرگان که در سال ۱۰۳۱ ه.ق به فرمان شاه عباس کبیر احداث شده بود و ازشمال روستای جامخانه گذر می کرد و به نقل از پیران در این قسمت ماموران دولتی افرادی را که به ساری و استر آباد (گرگان) رفت و آمد می کردند ، کنترل می کردند.

البته به نقل از کتب قدیمی و شاهنامه ی فردوسی بزرگ راه معروف و تاریخی ابریشم از شمال این روستا عبور می کرده است که فردوسی حماسه سرای بزرگ ایران باستان اشاره به این جاده دارد که ، ازشهر ساری عبور می کند.

          این جاده به جاده ی شاه عباس یا عباس آباد معروف است و تا زمان رضا خان مورد استفاده قرار می گرفت.تا اینکه در دوره ی محمد رضا شاه پهلوی به صورت آسفالته و استاندارد و بین المللی در آمد و نقش مهمی در حمل و نقل کشور ایران و آسیای میانه دارد .

جاده ی اصلی این روستا با مشکلات زیاد و فراوانی سر انجام در سال ۱۳۷۵ به پایان رسیده بود . کوچه ها و خیابان ها به خاطر سهولت در کار کشاورزی و عبور تراکتور ها عرض مناسبی دارند.

در قسمت شرق و غرب این روستا راه های فرعی کشیده شده که روستا را احاطه کرده اند و به زمین های کشاورزی وصل می شوند .

چشمه عباس اباد جامخانه از دیگر جاذبه های این روستا میباشد که استراحتگاه خوبی برای اهالی این روستا و دیگر مهمانان اطراف این روستا است چشمه ای که سالیان سال آب مورد نیاز کل روستا را تامین میکرد و حالا تبدیل به پارک جنگلی شد که بازدیدکنندگان خوبی هم دارد.

منتظر حضور گرمتان در این روستا هستیم

 جامخانه سرزمینی کهن

روستای جامخانه یکی ازبزرگترین روستاها ی مازندران می باشد که بر اساس سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۸۵ تعداد خانوار آن حدود ۱۳۰۰ وجمعیت آن حدود هشت هزار نفر می باشد .این روستا به لحاظ تاریخی وآثار به دست آمده (موزه بابل)سابقه بیش از ۴۰۰۰ ساله دارد.
مردمان دیندار و ولایتمدار این روستا در طول هشت سال دفاع مقدس ۲۵ شهید ۵۰ جانباز و ۱۰ آزاده تقدیم انقلاب نمودند . که جملگی نشان از درک وشعور سیاسی بالای مردمان روستا دارد .

روستای جامخانه در قسمتی از کشور ایران،استان مازندران واقع در شهر ساری بخش میاندرود بزرگ قرار دارد و مرز بین دو شهر نکاء و ساری است.
این روستا در ۳۶۰ درجه و ۳۶ دقیقه عرض شمالی و ۵۳ درجه و ۱۵ دقیقه طول شرقی با ارتفاع ۲۰۰ متر از سطح دریا قرار دارد.
روستای جامخانه به طور کلی به وسیله ی زمین های زراعی که متعلق به اهالی روستا است احاطه شده است و پس از زمین های روستا از طرف جنوب به جنگل و روستای پیله کوه و ازطرف شمال به شهرک شهید عباسپور و نیز جاده ی ساری- نکاء و از طرف شمال شرق به روستای قلعه سر سفلی و از سمت غرب به روستای دارابکلا و از طرف شمال غرب به روستای اسرم وصل می شود .
جامخانه در پایین ترین بخش تپه ای رشته کوه های البرز قرار گرفته است و به همین خاطر روستایی است در کوه و دشت و نسبت به دیگر روستاها از لحاظ آب و هوایی تفاوت جزیی دارد.
بررسی های انجام شده زمین شناسی توسط کارشناسان سازمان زمین شناسی ایران معلوم می دارد که روستای جامخانه و حوزه نفوذ آن، بر روی آبرفتهای دوران چهارم کوهپایه ای دامنه شمالی البرز قرار دارد .

 s4916 ایدی تلگرام   

s.r4916ایدی اینستاگرامپی

 هیچ کس بعد هیچ کس نمرده

ولی خیلیا بعد خیلیا

دیگه زندگی نکردن

رویا پردازی

مرا همیشه نگه دار

در امان دلت …

دوری

خوشبختی

 هـر شــب از پُـشـت صـفـحـه ی کـوچـکِ 

مــوبــایــلـم در آغــــوش مـی گـیـــرمـــت . . .

 توچه گفتی سهراب؟قایقی خواهم ساخت...
باکدوم عمردراز؟
نوح اگرکشتی ساخت عمرخودراگذراند،با تبر روز و شبش،بردرختان افتاد سالیان طول کشید،عاقبت اماساخت،پس بگوای سهراب...شعرنوخواهم ساخت بیخیال قایق...
باکه میگفتی...
تاشقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
باشقایق باشی...زندگی خواهی کرد
ورنه این شعروسخن
یک خیال پوچ است پس اگرمیگفتی... تاشقایق هست حسرتی باید خورد،جمله زیباترمیشد
توببخشم سهراب...
که اگردرشعرت،نکته ای آوردم،انتقادی کردم بخدا دلگیرم،ازتمام دنیا،ازخیال ورویا بخدا دلگیرم،بخدامن سیرم،من جوانی پیرم
زندگی رویانیست
زندگی پردرداست
زندگی نامرداست،زندگی نامرداست...

 در زنـدگی
برای بعضـیا
از یـک روز ، از یـکجا ، از یـک نفـر بـه بعـد 
دیـگر هیـچ چـیز مثـل قبـل نیـست !
نـه روزهـا ، نـه رنگ هـا و نـه خیابان هـا . . .

  هیســــ

 اگه مال منـــــی...

 اجازتمـــ دست منــــه...

همـــه چیـــزتمـــ مال منــــه...

پس چـــــروک پیشونیتمـــ مال منــــه...

تنهـــا جایی که بهتـ اجـــازه میــدمناراحتـــــ شیـــ...

 زیـــر تابــــــوت منــــــــه ...

  دِلِ مَـــــن
کُــــلــبـــۀ بـــارانــیـستـــــــ …
وَ تُـــــو ،
آن بـــارانِ بــــی اِجــــازهِ ای ؛
کِــــه نـاگــــهــــان دَر اِحــســــاسِ مَـــــــن ،
چِـــکِّــــــه مـــــی کُـــنــــــی…

 حواسمان باشد...

داریم به سمتی می رویم که:

بی حیایی (مد)!

بی آبرویی(کلاس)!

دود (تفریح)!

رابطه با نامحرم(روشنفکری)!

گرگ بودن (رمز موفقیت)! 

بی فرهنگی(فرهنگ)!وپشت به ارزشها و اعتقادات نشانه رشد و نبوغ است!!!                                                                                           

 دیگه ناز کشیدن تعطیل ....

صبرم تموم شد ....

دیگه حوصلتو ندارم ......

برو نبینمت ...... 

خداحافظ تا همیشه .....

خوشحالم که رابطمون زیاد طول نکشید .....

خوشحالم ... خیلی .. 

تمومه تموم ... تا ابد دور قلبم خط قرمز کشیدم ....

عشق تعطیل ....

                                                                                            باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد

عشق هم نمیخواهم اصلا،فقط دوستم داشته باش

آنقدر که یکی از این شب های لعنتی

آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی ام بگیرد

بعد همانجا بمیرم،تانبینم

روز های آینده را روزهایی که دیگر دوسم ندارد

و دیگر مرا در آغوش نمیگیرد

همان کاری را که باید هنگامی که در آغوش تو بودم میکردم

باید میمردم همان موقع که عاشقم بودی.....

          بـﮧ عشق کســﮯ نیاز نـــــدارم   

      بــﮧ دوستــﮯ کســﮯ نیاز نــــــدارم

       نیازمنــــد کســﮯ هستم کـــﮧ مرا بفهمـــد ...